کد مطلب:134097 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:104

حسین می گوید چیزی بر من پوشیده نیست
حسین بن علی علیه السلام كه در راه عراقند در محلی به نام «بطن عقبه» فرود آمدند در آنجا مردی از بزرگان بنی عكرمه به نام عمرو ابن یوازن را دیدار كرد،آن مرد (مانند دیگران) درصدد برآمد خیراندیشی!! كند و آن بزرگوار را از سفری كه مرگ در پیش دارد بر حذر دارد، به وی عرضه


داشت:

«یابن رسول اللَّه انشدك اللَّه لما انصرفت فواللَّه ما تقدم الا علی اسنة و حد السیوف... فقال انه لا یخفی علی ما ذكرت ولكن اللَّه تعالی لا یغلب علی امره.... [1] .

یعنی ای فرزند پیغمبر ترا به خدا سوگند از این سفر انصراف یاب و قسم به خداوند وارد نمی گردی مگر بر نیزه ها و لبه های تیز شمشیر... حسین (ع) فرمود: ای عبداللَّه پایان اینكار بر من مخفی نیست ولی چه باید كرد؟! مصالح آسمانی ایجاب می كند كه من این راه را در پیش گیرم»:

در اینجا باز فرزند پیغمبر روشن بینی خاص خود را نسبت به حوادث آینده با صراحت بیان نمود و فرمود من چشم بسته تسلیم حوادث نمی شوم و ندانسته به سوی كوفه حركت نمی كنم».

راستی شگفت انگیز است!! كسانی كه با دید كوتاه و ناقص خود می توانستند آینده ی كار را حدس بزنند چرا افكار خود را با آن اصرار و سماجت و گاهی هم بر خلاف ادب و نزاكت می خواستند بر حسین (ع) تحمیل كنند؟! آنها درباره ی فرزند پیغمبر چگونه فكر می كردند؟! آیا تصور می كردند آنان كه در حاشیه های بسیار دور این كار قرار گرفته اند می توانند مآل كار را با احتمال و حدس بدانند ولی زاده ی امیرالمؤمنین كه خود در متن قضیه است و بیش از همه از جواب كار با خبر است، آینده ای كه آنان حدس می زدند بی خبر است و چشم بسته می خواهد تسلیم حوادث


گردد؟!!! بی جهت نیست كه می بینیم در برابر اینگونه اظهار نظرهای بیجا و از آینده دم زدن!!! حسین (ع) گاهی آنگونه آینده را بی پرده بیان می كند كه جای شگفت است تا همگان بدانند كه نه تنها وی از كلیات حوادث با خبر است بلكه از همه ی مسائل بخوبی آگاهی دارد آنجا كه می گوید:

«واللَّه لاید عوننی حتّی یستخرجوا هذه العلقه من جوفی فاذا فعلوا سلط اللَّه علیهم من یذلهم حتی یكونوا أذل فرق الامم.

یعنی بخدا قسم مردم كوفه مرا نمی خوانند مگر برای اینكه خون گلوی مرا بریزند و هنگامی كه این عمل را انجام دهند خداوند بر آنان كسی را مسلط می كند كه آنها را از هر اجتماع و امتی خوارتر گرداند».


[1] كامل ابن اثير ج 4 صفحه ي 18 چاپ مصر سال 1303.